وقتی بمیرم ایستاده دفنم کنید ,همه عمر بر روی پاهای خودم ایستاده ام
اینک فاصله های سپید زندگی ام با خواب پر میشود
تمام عمر یاد گرفته ام در سکوت فریاد بزنم
می خواهم خیالبافی کنم ,واقعیت زندگی تلخ است
از ایستادگی مردم و از خاکستر خودم دوباره متولد شدم,ققنوس افسانه نیست...............
شانه های زخمی و شکسته من با خزان فرو میریزد و اولین باد پاییزی مرا خاطره میکند
کجاست اشعه نورانی آفتاب؟
فانوسی در کنار ساحل میبینم,چه کسی منتظر من است؟
شکوفه ای در کنار باغچه لبخند میزند
باران میبارد و رنگین کمان جان میگیرد
آفتاب دوباره میتابد
و من هنوز ایستاده ام.......
لیلا ۱۳۸۸ .............................................
سلام خوب هستی عکسها رو بر چه اساسیس انتخاب میکنی با نوشته هات نمی خونه مرسی لیلا خوب باشی
بی مانند و بی نظیر فقط همین رو می تونم بگم
واژه ها و نوع ترکیباتی که در نوشته هات استفاده می کنی سحر آمیر هستش اصلا قصد غلو ندارم و فقط حقیقت رو می گم.
تصاویری هم که انتخاب می کنی بسیار زیبا هستش و همخونی زیادی با خود متن داره.
پایدار باشی لیلا جان.
سلام مهربون..
شعرتونو خوندم خیلی زیبا مینویسین و متفاوت...
شعر سپیدم سیاه شد
وقتی به جای سرت
تابوتت بر شانه ام نشست
وقتی به جای دست من
مرده شور
گره زلف تو را باز کرد
نازنین...
چشمانت را ببند
تا من هم بخوابم
مگر نمیدانی که هر شب
با چشمان تو به خواب میروم
همسایه
به خدا میسپارمتون همیشه عاشقی شاعر باشین...
می خوام بدونی من با شعرات زندگی میکنم لیلا
شعرات منو روح میده
اشک میده
تو از کجایی این دنیایی؟
زیبا مینوسی .. ولی چرا از مرگ !!!!!!!!
سلام لیلا جون صرات خیلی قشنگ هس ادم رو میبری دور دستا من تمام پیامات رو از رادیو گوش میدم فقط بخاطر صدات چند روز قبل صئات جور دیگه ای بود